پریشب تلویزیون ناپرهیزی کرده بود و یه سری تصویر ناب و جدید از عملیات فتح المبین پخش کرد.احتمالاً به مناسبت 17 شهریور(آخه میدونی که فتح المبین فروردین 61 انجام شد.) بگذریم از اینکه شاید کلاً از دو سانس پیام بازرگانی هم کمتر بود، ولی خب توی این قحطی بازاری که حضرات درست کردن، همین هم غنیمته! گرچه به قول یکی از رفقا اینارو پخش میکنن که من و تو لال شیم و باهاشون کل کل نکنیم.
ای بابا، اصلاً از اصل قضیه دور شدیم. تصاویر رو که نشون میداد، یاد اردوی راهیان نور افتادم که با بچه ها رفته بودیم.
یادش بخیر چه حالی بود،
می سوختم از عمق وجود،
مستی بود و عشق و جنون...
الحق که رفته بودیم بهشت و حالیمون نبود؛ برگشتیم شهر، دوباره دود و سیاهی و غفلت و گناه.
برگشتیم شهر توی اون دود و سیاهی خوب که نگاه کردیم بعضی از همونایی که گفتم توی تصویرهای تلویزیون دیدمشون رو هم میتونستیم پیدا کنیم. اولش شاید باور کردنی نبود، ولی خب، وصیت نامه شهید باکری رو که خوندی؟ آدم ها بعد از جنگ سه دسته میشن....
آهای رفیق، حالا من و تو کجای این دسته بندی قرار میگیریم؟
مهدی(عج) مدد
نی نگار : امیر یکشنبه 86/6/18 9:33 صبح |
نظر دوستان()